مشروح سخنان آیت الله اراکی در دیدار جمعی از اساتید حوزه

0 0
  • تاریخ : 1402/4/1
  • بازدید : 65
امتیاز 0.00 تعداد رای 0

مشروح سخنان آیت الله اراکی در دیدار جمعی از اساتید حوزه

مشروح سخنان آیت الله اراکی در دیدار جمعی از اساتید حوزه

 

حوزه/ افرادی پیدا می‌ شوند بحث حق بهائیان را مطرح کنند. این مصیبت است. حق بهایی یعنی چه؟ مثل این است که کسی بگوید چرا صدام را گرفتید و کشتید؟ این بچه‌ی بیچاره مگر انسان نبود، بشر نبود چرا او را کشتید؟به عراقی‌ها بگوید چرا او را اعدام کردید؟ مگر حق نداشت؟ صدام یک موجود و جرثومه‌ی خبیث ضد البشر بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، اعضای انجمن اساتید انقلابی سطوح عالی حوزه علمیه قم به منظور تقدیر از مواضع روشنگرانه آیت الله محسن اراکی و محکومیت و جسارت به ساحت روحانیت اصیل انقلابی با این عضو شورای عالی حوزه های علمیه دیدار و گفت و گو کردند.

 

متن سخنان کامل آیت الله اراکی عضو خبرگان رهبری در این دیدار به این شرح است:

حلول ماه ذی‌الحجه‌ الحرام را به همه شما تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم خدای متعال این ماه را، ماه برکت برای همه مسلمین قرار بدهد و عیدین اضحی و غدیر را دو عید پیروزی برای مسلمین و نصرت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم قرار دهد. از حضور شما بزرگواران تشکر می‌کنم. بنده ناچیزتر از آن چیزی هستم که عزیز ما بزرگ ما، از باب لطفشان درباره من فرمودند.

من عرض کنم که اصلا دین چیزی جز سیاست نیست، نه این‌که سیاست جزئی از دین است. این همان چیزی است که حضرت امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در کتاب البیع خودشان اعلام فرمود: «الإسلام‏ هو الحکومة بعینها، وأحکامه قوانینها». نه فقط اسلام بلکه همه ادیان الهی، یک برنامه سیاست‌المدن و سیاست‌الاجتماع بوده که از سوی خدای متعال به بشریت عرضه شده است.

برای بهتر روشن شدن مطلب از آیه ۵۴ سوره اعراف شروع می‌کنیم. مختصری پیرامون این آیه عرض می‌کنم. إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ همین یک قسمت از آیه خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ؛ اشاره به دو نوع فاعلیت ربانی در جهان آفرینش است. یک فاعلیت، فاعلیت تکوینی است که خلق است یک فاعلیت، فاعلیت تشریعی است که دین است؛ یا به تعبیری در انتهای همین آیه له الخلق و الأمر.

ادامه می‌دهم آیه را ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ؛ منظور از عرش چیست؟ ما در عرف فارسی خودمان هم می‌گوییم تخت یا مثلا ملک پادشاهی، تخت سلطنت یا به عاصمه‌ی یک مملکتی، به مرکز یک مملکتی می‌گوییم پایتخت. در این موارد تخت، کنایه از حاکمیت است. اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ؛ اسْتَوَی عَلَی یعنی حاکمیت بر جهان. بعد در ادامه آیه خودش توضیح می‌دهد، یعنی اول جهان را آفرید و بعد از آن‌که جهان را آفرید، چه کرد؟ جهان را آفرید و رها کرد؟ نه؛ جهان را آفرید و شروع کرد به فرمانروایی و مدیریت در این‌جهان.

ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ

لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ هم خلق منحصراً از آن اوست؛ تقدیم جار و مجرور مفید حصر است، هم امر تنها از آن اوست؛ امر به معنای فرمان است. هم آفرینش از آن اوست، هم فرمان از آن اوست. یعنی فرمانروایی در جهان آفرینش مخصوص خداست. هر کسی که ادعا کند حق فرمانروایی دارد و از سوی خدا مأذون به فرماروایی نباشد و فرماروایی‌اش فرع فرمانروایی خدا نباشد شریک خدا در خالقیت و در حاکمیت شده است. اصلا شرکی که در قرآن کریم بیش ‌از همه نفی شده و با آن مبارزه شده؛ شرک در اطاعت است. شرک در اطاعت یعنی چه؟ شرک در اطاعت یعنی از فرمان یک فرمانروای غیر الهی، اطاعت نموده است.

کتاب کافی شریف در تفسیر این آیه وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ که سائل سؤال می‌کند چگونه مؤمن هستد و در عین‌حال مشرکند؟ حضرت در جواب به این مضمون می‌فرمایند: شرک الطاعة و لیس شرک العباده. یک شرک در عبادت داریم و عبادت به معنای همین نماز و سجود و رکوع و اینها است. دو جور شرک داریم؛ یک شرکی که کسی برای یک موجودی نماز بخواند، سجده کند؛ آن‌چنان که مشرکین برای بت‌های خود سجده می‌کردند و یا بنی‌اسرائیل بعد از این‌که سامری آن‌ها را گمراه کرد در برابر عِجل سامری، گوساله‌ی سامری سجده کردند. این یک جور شرک و شرک در عبادت است.

یک شرک دیگری هم داریم که در جای دیگری می‌فرمایند وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُون اگر شما از آن‌ها یعنی از فرمانروایان غیرالهی اطاعت کردید، شما مشرکید، تعارف نداریم. ما در جامعه بشر، دو جور حکمرانی و حکم‌فرمایی داریم نه بیشتر؛ یا حکم‌فرمایی، حکم‌فرمایی خداست یا حکم‌فرمایی طاغوت است، سومی ندارد. اگر فرمانروا فرماروایی باشد که از سوی خدا برای فرمانروایی تعیین‌شده و مجاز از سوی خدای متعال و مأمور از سوی خدای متعال است؛ فرمان‌روایی او می‌شود فرمان‌روایی خدای متعال. خدا که بخواهد فرمانروایی کند اینکه می‌فرماید لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ؛ فرمان از آن اوست ،تنها و تنها از آن اوست. چگونه فرمانروایی می‌کند؟ از طریق رسل و انبیا فرمانروایی می‌کند.

 

اصلا حوزه غیر از سیاست چیزی نیست

اصلا رسل و انبیا برای فرمانروایی مبعوث شدند، کاری غیر از سیاست نداشتند، نه اینکه سیاست جزء کار آن‌ها بوده باشد. این هایی که می‌گویند دخالت در سیاست چه ربطی به حوزه دارد؟ باید بگویم اصلا حوزه غیر از سیاست چیزی نیست. حوزه یعنی وارث انبیا در رسالتی که انبیا داشتند؛ رسالت انبیا هم غیر از سیاست چیزی نبوده است. چرا؟ چون در قرآن می‌فرماید: خوب به این آیات دقت کنید وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ این آیه و آیه بعد وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ این ظلم به نفس اجتماعی در چه صورتی تحقق پیدا می‌کند؟ وقتی‌که از اطاعت رسول به اطاعت غیر رسول تمایل پیدا کند. وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ باید استغفار رسول هم همراهش باشد، یعنی باید رسول پذیرش کند توبه‌ی آنها را، یعنی اطاعت آنها اطاعتی باشد که برای رسول مورد رضایت باشد. وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا، فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا اصلا اگر اینها تو را به عنوان حاکم، فرمانروا، مرجع برای حل همه اختلافات اجتماعی، اگر نپذیرند، این‌ها مؤمن نیستند. همه اختلافات اجتماعی یعنی همه‌ی اختلافات سیاسی، اقتصادی، تربیتی و غیره. آن کسی هم که می‌گوید اقتصاد جزو دین نیست او هم مثل کسی است که می‌گوید سیاست جزو دین نیست.

اقتصاد هم بخشی از سیاست جامعه است، آموزش‌وپرورش هم بخشی از سیاست جامعه است. اصلا همه اینها سیاست‌الجامعه و سیاست المجتمع است. سیاست المجتمع یعنی چه؟ یعنی مدیریت جامعه در همه ابعاد مورد نیاز جامعه؛ سیاست الاقتصاد، سیاست التربیت، سیاست روابط اجتماعی داخلی و روابط اجتماعی خارجی؛ همه‌ی اینها سیاست است. همه فرمان است، این را ما نمی‌گوییم؛ خود آن علمای علم سیاست معاصر؛ یعنی همان کسانی که امروز در دانشگاه‌ها حتی در دانشگاه‌های جهان لیبرال به عنوان استاد علم سیاست شناخته شدند، وقتی به آن‌ها رجوع کنید هم سیاستمداران شرقی، هم غربی؛ هم لیبرال‌ها و حتی سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها می‌گویند علم سیاست یعنی علم امر و نهی، علم فرمان.

 

فقیه کسی است که می‌تواند حکم خدا را هم بگوید و هم موظف است اجرا کند

خب تو اگر بگویی سیاست جزو دین نیست پس دین چیست؟ تمام دین، از اول تا آخرش عبارت است از مجموعه فرمان‌های الهی است برای چی؟ برای مدیریت روابط اجتماعی مردم. همه‌ی دین همین است. دین این است. دین چیزی جز این نیست. فقه یعنی چه؟ فقه علم به احکام الهی است. احکام یعنی چه؟ یعنی فرمان‌های الهی. اساساً فقه یعنی علم السیاسه، منتها سیاست در اون معنای اوسع‌اش که شامل همه ابعاد زندگی جامعه بشری می‌شود. چون علم الفقه، علم الحکم است. الحکم یعنی چه؟ ما به سیاسی، یعنی به فرمانروا، حاکم می‌گوییم. حاکم یعنی چه؟ یعنی صاحب حکم یعنی او کسی است که می‌تواند حکم بدهد. حکم چیست؟ حکم همان چیزی است که فقه ماست. فقیه چه کسی است؟ فقیه کسی است که می‌تواند حکم خدا را هم بگوید و هم موظف است اجرا کند. انبیا هم همین‌طور.

انبیا کارشان چه بود؟ کارشان فرمانروایی بود؛ غیر از فرمانروایی کاری نداشتند. شما سوره شعراء را بخوانید. انبیا آمدند چه گفتند؟ انا ارسلنا نوحا، انا ارسلنا صالحا، هودا و... . همه اینها چه گفتند؟ اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ من را اطاعت کنید، از خدا پرهیز کنید، پارسا باشید، خدا پروا باشید و از من اطاعت کنید. ما در مباحث فقه سیاسی خودمان گفتیم چرا نفرمود إتقوا الله و أطیعوه؟ پس معلوم می‌شود کار نبی، کار رسول فقط این نیست که تبلیغ کند که مردم از خدا اطاعت کنید. تبلیغ باید بکند اما تبلیغ چه؟ تبلیغ همین را می‌کند که من فرمانروا هستم.

این آدم‌های احمق مدام می‌گویند کار حوزه تبلیغ است؛ تبلیغ چی؟ تبلیغ همین‌که رسول فرمانرواست و باید فرمان رسول را اطاعت کنید. بعد از رسول ائمه معصومین فرمانروا هستند و باید امر آنها را اطاعت کنید. امر رسول، امر ائمه اطهار در زمان غیبت به وسیله چه کسی بر ما جاری می‌شود؟ به‌وسیله‌ی فقها از جمله فقیه ولی امر. ما چرا به ائمه اطهار می‌گوییم اولی‌الامر؟ أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی‌الامر منکم مگر اتفاق فقهای ما و مفسرین ما بر این نیست که اولی‌الامر یعنی ائمه اطهار؟ قدر متیقن آن ائمه اطهار است. اینها اولی‌الامرند. یعنی صاحبان فرمانند، یعنی سیاستمدارند، یعنی وجود مقدس امیرالمؤمنین سیاست‌مدار اول و اول سیاسی است بلکه تنها سیاسیِ حق، اوست. دیگران غصب کرده‌اند پایگاه سیاست را در جامعه بشر و ادعا می‌کنند که آنها هم سیاسی هستند و حق سیاست کردن دارند. نه! هیچ‌کس غیر از خدای متعال و از سوی خدا، رسل الهی و از سوی رسل الهی، ائمه معصومین سلام الله تعالی علیه و از سوی ائمه معصومین، فقهای عادل و پرهیزگار و کارآشنا. جز این‌ها کسی حق ندارد حکم خدا را که همان سیاست است؛ حکم یعنی سیاست. کسی حق ندارد حکم را بیان کند چون غیر از اینها کسی عالم به حکم نیست. معنای فقیه یعنی کسی که علم به این حکم دارد. باید عادل هم باشد تا خوب اجرا کند. هم خوب تبیین کند و هم خوب اجرا کند. اینها بینات دین است، اینها بدیهیات دین است. این‌ها چیزهایی نیست که ما بخواهیم از پیش خودمان بگوییم.

این‌همه آیه برای شما خواندم؛ اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ نفرموده إتقوا الله و أطیعوه که فقط کار رسول این باشد که مردم از خدا اطاعت کنید. خب از خدا بخواهند اطاعت کنند چه‌جوری اطاعت کنند؟ این أطیعوا الله داریم یا نداریم؟ اگر می‌گوید أطیعوا الله یعنی چه چیز خدا را اطیعوا؟ یعنی فرمان خدا را اطیعوا. خب فرمان یعنی چه؟ یعنی سیاست. این فرمان را چه کسی باید به ما بدهد؟ کی باید فرمان خدا را برای ما تبیین کند و اجرا کند؟ صاحب امر کیست؟ این‌همه می‌گوییم شیعه هستیم، دعای فرج می‌خوانیم. در دعای فرج می‌خوانیم اللهم صل علی محمد و آل محمد اولی‌الامر الذین فرضت علینا طاعتهم؛ اولی‌الامر الذین فرضت علینا طاعتهم یعنی چه؟ این امر یعنی چه؟ این امر یعنی موعظه؟ این امر یعنی اخلاقیات گفتن؟ امراست، امر، فرمان است. این سیاست است. ما ائمه اطهار را اولی‌الامر می‌دانیم.

 

کسی که بگوید سیاست جزء دین نیست نه‌تنها شیعه نیست که مسلمان نیست

کسی که بگوید سیاست جزء دین نیست نه‌تنها شیعه نیست که مسلمان نیست اگر بفهمد چه دارد می‌گوید، اگر متوجه لوازم حرف خودش بشود. حالا ما می‌گوییم آنها چون متوجه لوازم حرف خودشان نیستند، برخی جاهل هستند اما آنهایی که عن علم و عمد می‌گویند بله آنها واقعاً خارج از دین هستند. اما آنهایی که از روی جهل می‌گویند چون نمی‌فهمند چه می‌گویند. مثل آن کسی که می‌گوید دین اقتصاد ندارد. او نمی‌فهمد چه می‌گوید، نه اقتصاد را می‌فهمد، نه می‌فهمد فقه یعنی چه، نه می‌فهمد حوزه یعنی چه؟ حوزه یعنی چه؟ یکی از این آدم‌های کم‌خرد دیدم در فضای مجازی نوشته خب علی‌بن‌ابیطالب هم سیاسی بود، خب مگر علی‌بن‌ابیطالب طلبه حوزه بوده است؟ یک کسی باید به او بگوید احمق اصلاً اولین طلبه حوزه علی‌بن‌ابیطالب است. می‌گوید اولین شاگرد رسول خدا، علی‌بن‌ابیطالب نیست؛ اولین شاگرد رسول اکرم علی است، بهترین شاگرد اوست. اولین فرآورده علمی حوزه علمیه رسول اکرم صل الله تعالی علیه و علی آله کیست؟ این چهار تن هستند؛ اول‌شان امیرالمؤمنین سلام الله بعد فاطمه مقدسه حضرت زهرا و بعد امام مجتبی و بعد سیدالشهداء. اولین مؤسس حوزه علمیه خودِ رسول اکرم است.

حوزه یعنی چی؟ حوزه یعنی آن مکتبی که در آن مکتب چی تحصیل می‌شود؟ فرمان خدا در آن تحصیل می‌شود. امر خدا، حکم خدا در آن تحصیل می‌شود، تعلیم داده می‌شود تعلم داده می‌شود. معنای حوزه این است.آنها گویا حوزه را باچیز دیگری اشتباه گرفتند. حوزه یعنی آن مجموعه‌ای که علم فرمان در آن تدریس می‌شود و تدرس می‌شود؛ تعلیم‌ و تعلم علمِ فرمان الهی را بر عهده می‌گیرد و لذا عالمان حوزوی کسانی هستند که برترین‌شان شایستگی تصدی مقام نیابت ولی عصر سلام الله تعالی علیه را پیدا می‌کند که اولی‌الامر حقیقی ولی‌عصر است. اصلا ما می‌گوییم ولی‌عصر؛ یعنی چه ولی‌عصر؟ می‌گوییم امام زمان. ولی عصر اگر می‌گوییم، امام زمان اگر می‌گوییم، ولی‌الامر اگر می‌گوییم یعنی کسی که فرمان ما به دست اوست. اگر ما بگوییم فرمان ما دست کسی دیگر است و اگر کسی بگوید ما در اقتصاد از آمریکا فرمان می‌گیریم، در سیاست از انگلیس و آمریکا فرمان می‌گیریم، در آموزش‌وپرورش از جای دیگر فرمان ‌می‌گیریم؛ غیر از خدا، غیر از مکتب رسول‌الله، غیر از حوزه علمیه، این فرد چه بداند چه نداند مشرک است. حالا ممکن است احکام شرک بر او بار نکنیم اگر ملتفت نباشد و جاهل باشد اما واقعا سلکش، سلک شرک است. این آن چیزی است که قرآن می‌گوید ما نمی‌گوییم، حرف ما نیست؛ البته عقل هم همین را تأیید می‌کند. ما در کتاب فقه نظام سیاسی جلد اول به همین نکته اشاره کردیم، آقایان اگر مستحضر باشند، مراجعه کنند. این حرف عقل است؛ عقلانی‌ترین تفکر و اندیشه سیاسی آن اندیشه‌ای است که می‌گوید جز خدا کسی حق حاکمیت ندارد. عقلانی‌ترین اندیشه سیاسی آن اندیشه‌ای است که می‌گوید در جامعه‌ی بشر، کسانی می‌توانند از سوی خدا حاکمیت را اعمال کنند که عالم به فرمان خدا باشند و مجری امین فرمان خدا باشند. این عقلانی است. اینها چه کسانی‌اند؟ عالم به فرمان خدا و مجری امین هستند. آنها رسل الهی هستند و بعد ائمه اطهار و بعد فقهای عادل و کارآشنا در عصر غیبت. این مطلب، عقلانی است.

 

قدرت سیاسی ابزار اجرای قانون است

من در بعضی از عرایضم عرض کردم، الان این‌جا تکرار می‌کنم و تأکید می‌کنم اصلاً نظریه ولایت‌فقیه که حالا چون اسمش ولایت فقیه شده، دشمن خیلی روی آن مانور داده و آن را به یک چیز عجیب‌وغریب تبدیل کردند؛ نظریه ولایت فقیه که ما می‌گوییم حتی در جوامع غیرمتدین قابل اجراست و منطقی‌ترین، عقلایی‌ترین سیستم حکومتی است با این تفاوت که فقه اون جوامع ممکن است فقه اسلام نباشد. فقه یعنی چی؟ فقه یعنی همین علم به حکم، یعنی علم به فرمان. خب هر جامعه‌ای یک قانون می‌خواهد. فرمان همان قانونی است که قابل ‌اجرا است و باید اجرا شود. در هر جامعه باید قانون عادلی صرف‌نظر از این‌که جامعه متدین باشد، مسلمان باشد، شیعه باشد یا نباشد؛ آیا در هر جامعه‌ای قانون باید باشد یا نباشد؟ عقل می‌گوید جامعه باید قانون داشته باشد. اگر جامعه قانون نداشته باشد جامعه هرج‌ومرج می‌شود، ظلم، خون‌ریزی، غارت، دزدی و... . پس باید قانون داشته باشد. خوب این قانون را چه کسی باید اجرا کند؟ یعنی آن کسی که قدرت را باید به دست بگیرد تا با قدرت بتواند قانون را اجرا کند؛ قدرت سیاسی ابزار است؛ ابزار چیست؟ ابزار اجرای قانون است. قانونی که ما به‌عنوان مسلمان می‌گوییم همان فقه اسلام است که همان عدل است، عدل ما همانی است که در فقه اسلام ما تبیین می‌کنیم و می‌خوانیم.

حالا ممکن است جامعه دیگری به شکل دیگری عدل را تعریف کند، قانونش چیز دیگری باشد. خب باشد اما ما می‌گوییم عدل را به جز خدا کس دیگری نمی‌تواند تعریف کند، جز انبیای الهی کسی نمی‌تواند عدل را تعریف کند؛ چون علم به عدل، متوقف بر علم به خیلی از مسائل غیبی است که در اختیار خدای متعال و در اختیار رسل الهی است، در اختیار ائمه اطهار است. حالا صرف‌نظر از این مسئله چون ما در اینجا نمی‌خواهیم علم کلام بحث کنیم اما درهر جامعه‌ای یک قانونی باید اجرا شود و قانون هر جامعه پیش خود آن جامعه عین قانون عدل است. خب چه کسی باید این قانون را اجرا کند؟ چه کسی باید قدرت را به دست بگیرد که مجری قانون باشد؟ باید کسی باشد که هم دانای به این قانون باشد، قانون‌شناس باشد. هر کس که جاهل به قانون است که نمی‌تواند قانون را اجرا کند. هم باید قانون‌شناس باشد و هم باید امین در اجرای این قانون باشد؛ یعنی قانون رو بد اجرا نکند یا بد تبیین نکند یا بد تحریف نکند؛ نه در مرحله نظر قانون را تحریف کند و نه در مرحله عمل قانون را تحریف کند؛ یعنی امین باید باشد. منظور ما از قفیه عادل هم همین است. فقیه یعنی قانون‌شناس باشد؛ قانون الهی البته و امین در تبیین و امین در اجرای این قانون باشد. این یک امر عقلایی است. این همان سیاست است.

 

همه‌ فقه ما از اول تا آخر قانونِ مدیریتِ جامعه است

در حوزه‌ها هم همین درس را می‌خوانیم؛ ما در حوزه‌ها درس قانون الهی را می‌خوانیم، ما در حوزه درس قانونی که جامعه را اداره می‌کند می‌خوانیم، همه‌ فقه ما از اول تا آخر قانونِ مدیریتِ جامعه است. قانونی است که باید جامعه با این قانون اداره شود؛ فقه الطهارة، فقه الصلاة، فقه المعاملات، فقه السیاسة، فقه القتصاد، فقه تعلیم‌ و تربیت، همه اینها فقه است؛ همه اینها یعنی علم به این‌که آدم چگونه رفتار کند. ما در فقه اسلامی، علمِ بهتر رفتار کردن و بهتر روابط اجتماعی با یکدیگر برقرار کردن را می‌خوانیم؛ یعنی چی؟ یعنی سیاست. تنها کار حوزه‌ها سیاست است. که خیلی‌ از آن‌ور آبی‌ها بدشان آمد که گفتیم کار اصلی حوزه‌ها سیاست است حالا می‌گوییم اصلا کاری جز سیاست ندارد. تبلیغ هم که می‌کنند تبلیغ همان سیاستی است که برای آن آمده‌اند و آن را به‌عهده دارند.

انبیاء هم همین‌طور الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ که منظور از رسالات لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط بوده است. رسالت انبیا این است. اگر می‌گوید مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ بلاغ چی؟ بلاغ اینکه پیامبر حاکم است، بلاغ اینکه ایشان فرمانروا هست، بلاغ همین علم فرمانروایی.این حاصل عرض ماست.

ان‌شاءالله حوزه‌های علمیه مصون از دستبرد منحرفین و دشمنان باشند. من در آخر عرایضم خواهش می‌کنم از دوستان همان‌طوری که در این بخش از وصیت‌نامه حضرت امام آمده بود که خیلی بخش مهمی بود واقعا؛ باید امروز با خطر نفوذ در حوزه‌ها مقابله کرد. نفوذ دارد به جایی می رسد که افرادی در حوزه‌ها پیدا می شوند که از بهائی‌ها حمایت می‌کنند. ما واقعاً این چنین انتظاری نداشتیم، اصلا شاید خوابش را هم نمی‌دیدیم که کسی در حوزه علمیه پیدا شود بزند تو سرش که ای وای حقوق بهائی ها تلف شد. بابا جان یمنی‌ها را کشتند، فلسطینی‌ها را روز به روز می‌کشند، آن طرف افغانستان آن‌طوری، آن طرف یمن آن‌طوری، تو دلت به حال یک بهایی سوخته؟ اصلا بهاییت دین که نیست، بهائیت یک حزب سیاسی است، آن هم یک حزب سیاسی نظیر فراماسونری؛ منتها بهائیت رو عمدتاً انگلیسی‌ها پشتیبانی کردند و مخترعش بوده‌اند و فراماسونری را فرانسوی‌ها منتها بعد با هم همکاری هم ‌کردند، هر دو مثل هم هستند. پس بهائیت یک حزب سیاسی است و این حزب سیاسی کاری جز جاسوسی ندارند در همه دنیا؛ نه‌تنها در ایران، در مصر و عراق و.. . چرا نمیروند بر فرض در کشور آفریقای جنوبی؟ نه در ایران و عراق و مصر هستند و در اینجا کار دارند و جاسوسی می‌کنند. چرا پایتخت و مرکز آنها در اسراییل و حیفا است؟ آخر آدم عقل اگر داشته باشد حتی اگر دین هم نداشته باشد عقل که داری، کسی که عقل داشته باشد یک ذره اطلاع داشته باشد می‌فهمد بهاییت دین نیست و یک حزب سیاسی است که کارش جاسوسی است نه یک حزب سیاسی که بخواهد یک مشکلی را از یک مملکتی حل کند یک شعار اصلاح سیاسی بدهد نه یک حزب سیاسی است که هدفش کار کردن برای مصلحت کشورهای استعمارگری همچون انگلیس و آمریکا و فرانسه و فعلاً و عمدتاً برای اسرائیل کار می‌کنند چون اسرائیل بازوی اجرایی آمریکا و انگلیس در منطقه ما است.

باید بدانیم یک مصیبت بزرگی است که ما در حوزه‌ها امروز دچارش شدیم که افرادی پیدا می‌ شوند بحث حق بهائیان را مطرح کنند. این مصیبت است. حق بهایی یعنی چه؟ مثل این است که کسی بگوید چرا صدام را گرفتید و کشتید؟ این بچه‌ی بیچاره مگر انسان نبود، بشر نبود چرا او را کشتید؟به عراقی‌ها بگوید چرا او را اعدام کردید؟ مگر حق نداشت؟ صدام یک موجود و جرثومه‌ی خبیث ضد البشر بود. این ضرب‌المثل معروف ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستمکاری بود بر مستمندان. این ستم است. در اسلام یک قانونی وجود دارد و آن قانون این است خوب دقت کنید من با این حرف عرضم را تمام می‌کنم. قانون این است که کسی که برای حیات دیگران حقی قائل نیست آدم می‌کشد یا حیات را نابود می‌کند، این فرد مفسد است وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ این فرد مفسد است. چرا؟ چون با حیات مبارزه می‌کند.

بهائیت یک مجموعه ضد الحیاة است

بهائیت یک مجموعه ضد الحیاة است در جامعه بشر. ضد بشرند اینان چون برای ایجاد فساد تأسیس شده‌اند، برای هلاک حرث و نسل به‌وجودآمده‌اند. اینها ابزار همان‌هایی هستند که بمب‌های اتم بر سر مردم ریختند و در یک لحظه صد و پنجاه هزار انسان را نابود کردند. ابزار همان‌هایی هستند که امروز هرچه جنگ تو منطقه ما می‌افتد به دست آنها اتفاق می‌افتد. چقدر عراقی کشتند؟ چقدر از خود بچه‌های ما را شهید کردند؟ صدام را چه کسی تحریک کرد؟ داعش را چه کسی به وجود آورد؟ آنها می‌خواهند کاری کنند که ایران هم تبدیل به یک سوریه ایام داعش شود. آنها داعشی پرورند، آنها مفسدند؛ چرا؟ چون کارشان جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل و صهیونیست‌ها است که صهیونیست‌ها این جاسوسی را برای چه می‌خواهند؟ می‌خواهند زمینه رو فراهم کنند که بتوانند بزنند، بکشند، نابود کنند. ان‎شاالله هوشیار باشیم، فضلای حوزه، علمای بزرگ حوزه که الحمدلله وظیفه‌ی خودشان را می‌دانند و انجام‌وظیفه هم می‌کنند.

همه ما باید خوب متوجه باشیم، چشم‌ها را باز کنیم امروز بحمدالله عظمت ایران، عظمت جمهوری اسلامی در حدی بالا رفته است که امید آن‌ها را به جنگ علنی از بین برده و آنها دیگر جرأت این‌که به ما حمله نظامی کنند را ندارند اما این جنگ نرم را با قوت دنبال می‌کنند. مواظب این جنگ نرم باشیم و مهم‌ترین نوع جنگ نرم، نفوذ در حوزه‌های علمیه، نفوذ در هیئت‌های حسینی؛ آن‌هم در آستانه محرم هیئت‌های حسینی مواظب باشند که چه کسی را دعوت می‌کنند برای سخنرانی؟ از کجا آمده ؟ در چه گروهی است؟ چه خطی را دنبال می‌کند؟ مسئولند کسانی که عوامل نفوذی آمریکا و اسرائیل و انگلیس هستند اینها دشمنان حسین‌بن‌علی هستند. دشمنان حسین‌بن‌علی را در هیئت‌های حسینی راه ندهید ولو بیش از همه تظاهر کنند به تبعیت از سیره حسین ابن علی.

امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال حوزه‌ها را از شر دشمنان مصون بدارد، هیئت‌های حسینی ما را از نفوذ دشمنان در امان بدارد، جمهوری اسلامی را پیروز کند، سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدارد ان‌شاءالله تعالی و کید استکبار جهانی آمریکا، انگلیس و صهیونیست‌ها را علیه مسلمین و علیه جامعه ما و ملت ما این کید را باطل کند و کید آن‌ها را به خودشان برگرداند.

منبع:
امتیاز دهید :

به اشتراک بگذارید

نظر دهید

گزارش

نظرات (اولین نفری باشید که نظر میدهد )